شهر بازی
دیروز صبح بهت قول دادم عصر که شد و هوا خنک تر شد بریم شهر بازی.ناهارت رو که خوردی و چرت بعد از ظهرت رو هم زدی و شیر عصرونه رو هم که خوردی گفتی مامان.آفتاب رفت؟!سایه شد؟! که معنی همون به قول خودمون به حرفت عمل بکن رو میداد با هم دیگه حاضر شدیم و رفتیم فروشگاه یاس. اول کلی خریدهای خوشمزه کردیم و بعدش هم رفتیم شهر بازیش هر کدوم از اسباب بازیهاش رو که مناسب سنّ کوچولوت بود رو سوار شدی و کلی ذوق میکردی منم ذوق میکردم وقتی اون همه هیجان و شادی رو میدیدم خلاصه وقتی تموم شد طبقه ها رو یکی یکی گشتیم و در آخر هم یه تی شرت خوشگل واست خریدم و اومدیم پایین و با یه عالمه خریدهای خوشگ...